کد مطلب:9607 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

سِر عبدالبهاء! سِر سلمان رشدي!
مقاله
نزديك بيست سال است سلمان رشدي به خاطر اهانت به پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله و سلم،مورد خشم و نفرت مسلمانان جهان است.اعطاي لقب سر(sir) از سوي دربار انگليس به او،چه معنائي دارد يا مي تواند داشته باشد؟

طبق عرف انگليس،لقب "سر" و نشان "شواليه گري" (Knighthood) به كساني اعطا مي شود كه كارها و خدمات برجسته و ارزشمندي براي دولت انگليس انجام داده باشند.

سوال:

عباس عبدالبهاء و سلمان رشدي،چه خدمات برجسته اي براي انگليس انجام داده اند كه از ديد دربار انگليس شايسته دريافت چنين نشان خدمتگزاري بزرگ شده اند و بايد مورد ستايش و تقدير قرار گيرند؟!

دولت انگليس با چه انگيزه اي به نويسنده كتاب موهن آيات شيطاني (كه نه تنها خشم و اعتراض مسلمانان بلكه همه پيروان اديان توحيدي را برانگيخت) چنين لقب برجسته اي را تقديم مي كند؟!

آيا اين تقدير از رشدي به عنوان توهين كننده به اسلام و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله،نشان از اسلام ستيزي دربار انگليس ندارد؟!

اما نمونه ديگر اعطاي اين نشان در گذشته:

در بحبوحه جنگ جهاني اول نيز دولت انگليس لقب سر و نشان شواليه گري(نايت هود) را به رهبر بهائيان عباس عبدالبهاء داد.دقيقاً در زماني كه قواي استعماري انگليس در حال نابودي كردن دولت مسلمان عثماني و تسخير سرزمين هاي فلسطين بود تا مقدمات تاسيس دولت اسرائيل را فراهم كند رهبر جامعه ي بهائي را شايسته ي دريافت نشان شواليه و لقب SIR دانسته و اين نشان را به او اعطا مي نمايد.

جالب است دانسته شود يكي از كساني كه اين نشان را دريافت نمود جاسوس دو جانبه اي به نام "اولگ بورديوسكي " بود كه هم براي روسيه كار مي كرد و هم براي انگليس جاسوسي مي نمود!!

جناب عبدالبها كه خود را مدافع مظلومان مي شمرد در پشت پرده با انگليس چه راز و رمزي داشته كه بايد به اين نشان نواخته شود؟!

دريافت خفت بار اين نشان از دست فرمانده سپاه اشغالگر انگليس در فلسطين در كنار پرچم انگليس توسط عبدالبهاء را تصور كنيد و بعد مقايسه كنيد آن را با شاعر آزاده هندي به نام "رابيندرانات تاگور" كه وقتي خواستند اين نشان را به او بدهند نامه اي به نايب السلطنه انگلستان در هند به نام "لرد چلمس فورد"نوشت و گفت:

"اين نشان شواليه را كه به من داده ايد نمي خواهم بيخ ريش صاحبش بماند.آن نامه از سطر سطرش، درد و داغ مي جوشد و تار و پودتان را آتش خواهد زد"

اما عبدالبها هم در همان زمان با نگارش نامه اي خطاب به جورج پنجم امپراطور انگليس براي او دعا مي كند و تاييدش را از خدا مي خواهد و آرزو مي نمايد سايه اش بر سر سرزمين فلسطين همواره مستدام باشد!!

در بحبوحه جنگ جهاني اول كه قشون غاصب انگليس براي درهم كوبيدن دولت مسلمان عثماني در خاورميانه و هرگونه مقاومت خلق ستمديده فلسطين (كه در آن زمان جزئي از امپراطوري عثماني بود) به حيفا وارد مي شود با كمبود آذوقه روبرو شده و در خطر شكست قرار مي گيرد.

عباس عبدالبهاء كه اين موضوع را متوجه مي شود پس از گفتگو با افسران ارشد انگليسي آنها را از نگراني خارج مي كند و مي گويد:

" من به اندازه ارتش شما آذوقه دارم و درب انبارهاي خويش را كه از قبل آذوقه زيادي در آن پنهان كرده بود برروي سپاهيان انگليسي مي گشايد " و اين موضوع باعث پيروزي سپاهيان انگليس در فلسطين مي شود.

(كتاب معروف ليدي بلامفيلد بنام " the chosen highway " صفحه 210 ناشر اين كتاب در پاورقي همين صفحه اضافه مي كند كه خانم بلامفيلد اكثراً يادآوري مي كرد كه اين مخازن گندم عبدالبهاء در زمان سلطه قشون عثماني مخفي گاه خوبي براي حفظ گندم ها بوده است!)

و بدين ترتيب راه براي تحكيم تسلط ارتش انگليس و مقدمات حمايت از تشكيل يك دولت يهود در منطقه فلسطين هموار مي گردد.

جالب تر آنكه عبدالبهاء اين سلطه غاصبانه دولت استعمارگر انگليس را بر سرزمين فلسطين به " برپا شدن خيمه هاي عدالت " تعبير نموده و بر اين نعمت عظمي خداي را سپاس مي گذارد و تاييدات جرج پنجم امپراطور انگلستان را مسئلت و جاودانگي سايه اين امپراطور تجاوزگر را بر آن سرزمين آرزو مي كند!!!

(به نقل از كتاب مكاتيب جلد 3 صفحه 347)

عبدالبها نامه به شرح متن زير را خطاب به امپراطور انگليس صادر نموده است:

"اللهم ايد الامبراطور الاعظم جورج الخامس عاهل انكلترا بتوفيقاتك الرحمانيه و ادم ظلها الظليل علي هذا الاقليم الجليل "

(مكاتيب جلد 3 ص 347 نوشته عبدالبها)

يعني خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفيقات رحماني خويش تاييد كن و سايه اش را بر اين سرزمين (فلسطين) هميشگي و جاودانه دار..!!

اين موضوع اثرات فراواني بر مبارزان فلسطيني مي گذارد بطوري كه جمال پاشا حاكم دولت عثماني كه در مقابل سپاه انگليس مقاومت مي نمود آن قدر از اين موضوع عصباني مي شود كه مي گويد: " هرطور ميل عباس افندي باشد بين دار زدن و كشتن مختار است هركدام را خواست او را مجري كنم). خاطرات حبيب جلد 1 صفحه 446)

عبدالبهاء مراحم عاليه خويش را نثار يهوديان مي كند بلكه پيشگوئي مي كند كه:

" اينجا فلسطين است اراضي مقدسه است عنقريب قوم يهود با اين اراضي بازگشت خواهند نمود سلطنت داودي و حشمت سليماني خواهند يافت. اين از مواعيد صريحه الهيه است و شك و ترديدي ندارد قوم يهود عزيز مي شود در ظل امر وارد مي شود و تمام اين اراضي باير آباد و دائر خواهد شد تمام پراكندگان يهود جمع مي شوند و ترديدي در آن نيست مقام اعلي به بهترين طرزي ساخته خواهد شد، دعا و مناجات انبياي الهي به هدر نمي رود و وعده هاي الهي تماماً تحقق خواهد يافت. اسارت و دربدري و پراكندگي يهود مبدل به عزت ظاهري آنها مي شود حتي بحسب ظاهر عزيز خواهند شد"

(خاطرات حبيب جلد1 صفحه 20)

و سپس زماني كه پيروزي اسرائيل مسجل مي شود عبدالبهاء دست به آستان الهي برداشته براي عزت اسرائيل و شوكت يهوديان كه توانسته اند مردم فلسطين را آواره و دربدر نمايند دعا مي كند و مي گويد:

"اسرائيل عنقريب جليل گردد و اين پريشاني به جمع مبدل شود، شمس حقيقت طلوع نمود و پرتو هدايت بر اسرائيل زد تا از راههاي درو با نهايت سرور به ارض مقدس ورود يابند "

و سپس از صميم قلب بزرگي يهود را از خداوند بزرگ مسئلت دارد كه:

" اي پروردگار وعده خويش آشكار كن و سلاله حضرت جليل را بزرگوار فرما توئي مقتدر و توانا و توئي بينا و شنوا و دانا "

(خاطرات حبيب جلد1 صفحه 53)

در مقابل دولت اسرائيل بسيار نمك ناشناس خواهد بود اگر به اين الطاف پاسخ نگويد. اين است كه وظيفه خويش را عمل نموده همه گونه وسائل را حتي و آسايش اهل بهاء را فراهم مي آورد:

شوقي افندي مي گويد:

" دولت اسرائيل وسائل راحتي ما را فراهم كرد "

(اخبار امري سال 107 بديع شماره 8 صفحه 2)

و سپس درحالي كه در اغلب كشورهاي اسلامي شعائر امر بهائي ممنوع اعلام گرديده دولت اسرائيل همه گونه آزادي را به بهائيان ارزاني داشته حتي آنها را از مالياتهاي گزاف معاف مي كند:

" در ارض قدس شعائر امريه بي پرده و حجاب مجري گشت و تسجيل عقدنامه بهائي در دوائر حكومتي و معافيت مقامات و توابع آن از رسوم دولت از طرف اولياي امور تصويب گرديد".

(توقيعات مباركه نوروز 101 بديع صفحه 159)

مي دانيد كه براي كشوري كه در حال جنگ است كمك هاي مالي بسيار حياتي است تا بتواند دشمن را از پاي درآورد، دولت اسرائيل هم كه در آن زمان با ملت محروم فلسطين در حال جنگ بوده به اين كمك هاي مالي بسيار محتاج بوده و در پي جمع آوري اعانات مختلف از يهوديان و دول اروپائي بوده است، اما يادش نمي رود كه هرگز به " دوستان خودش" فشاري وارد نياورد و " متحدانش " را در مضيقه نگذارد به اين خاطر تمام مصالح ساختماني سنگين قيمت بهائيان را كه از خارج (بخصوص ايتاليا) براي ساختن مقام اعلي (مقبره علي محمد باب) و ديگر ساختمانهاي مقر بهائيان در حيفا و عكا وارد مي شود از گمركي هاي سرسام آور به كلي معاف مي كند:

" دولت اسرائيل براي مصالح ساختماني مقام اعلي گمرك نمي گيرد "

(اخبار امري شهريور 1330 شماره 5 ص 11 ستون دوم)

و از همه جالبتر، سخنان خانم روحيه ماكسول، همسر آمريكائي شوقي رباني است كه الحق در مقام كنيز بهاالله (امه البهاء) حرف آخر را در مورد رابطه ي بهائيت با اسرائيل و صهيونيسم ادا كرده است و ابراز داشته كه:

"من ترجيح مي دهم كه جوانترين اديان (بهائيت) از تازه ترين كشورهاي جهان (اسرائيل) نشو و نما نمايد و در حقيقت بايد گفت آينده ما (يعني بهائيت و اسرائيل) چون حلقه هاي زنجير بهم پيوسته است "

(اخبار امري ديماه 1340 شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601، ژانويه 1962، آخرين پاراگراف صفحه)

واقعاً چشم خلق هاي مستضعف جهان به ويژه ملت آواره فلسطين به اين كلمات روشن باد!!! حتماً شايسته است كه تمامي محافل بهائي جهان اين جمله سركار خانم را بر سر در ورودي مراكز خويش نصب كنند تا خيلي صريح تر " متحدان اسرائيل " شناسائي شوند و آرمانهاي بهائيت واضح گردد و معلوم شود كه اهداف بهائيت چيست. كه با اهداف دولت اسرائيل چون حلقه هاي يك زنجير به هم پيوسته است؟

دقت كنيد: " حلقه هاي يك زنجير" يعني اين دو همراه و همگام، با تمامي قوا از اهداف خويش دفاع مي كنند و به سوي يك آرمان گام برمي دارند!!!

صحنه آخر!

آخرين پرده اين صحنه درام و شگفت انگيز را مي توان در فوت عبدالبهاء ديد:

دولت انگليس كه يكي از بزرگترين دوستان وفادارش (عبدالبها) را از دست داده است اشك مي ريزد...و تلگرافي جهت همدردي به فلسطين مخابره مي نمايد. از زبان شوقي مي شنويم:

«... وزير مستعمرات حكومت اعلي حضرت پادشاه انگلستان "مستر وينسون چرچيل" به مجرد انتشار اين خبر پيامي به مندوب سامي فلسطين " سرهربرت ساموئل" صادر و از معظم له تقاضا نمود مراتب همدردي و تسليت حكومت اعلي حضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائي ابلاغ نمايد. مندوب سامي مصر و ايكونت النبي نيز مراتب تعزيت و تسليت خويش را به وسيله مندوب سامي فلسطين به بازماندگان فقيد سر عبدالبها عباس افندي و جامعه بهائي تسليت صميمانه مرا به مناسبت فقدان قائد جليل القدرشان ابلاغ نمائيد...(قرن بديع نوشته شوقي افندي ج 3.ص 321)

با ورق زدن صفحات تاريخ با استناد به كتب خود رهبران بهائيت به ارتباطات رهبري تشكيلات بهائيت با حكومت استعمارگر انگليس در آستانه تشكيل دولت يهودي اسرائيل در خاك فلسطين آشنا شديم. در پرده بعدي اين نمايش تاريخي به ارتباطات عميق تر جانشين عبدالبها يعني شوقي افندي با رهبران رژيم تازه تاسيس يهودي اسرائيل در خاك اشغال شده فلسطين آشنا مي شويم.هربرت ساموئل نخستين كميسر عالي (يا مندوب سامي) در فلسطين به شمار مي رود. ساموئل در خانواده اي اشرافي - يهودي ارتدوكس - كه پيشه بازرگاني داشتند به دنيا آمد.

ساموئل هربرت نخستين وزير يهودي است كه با تحصيلات سنتي و مذهبي انگلستان راه يافت. ساموئل هربرت در سال 1924 طرحي را مبني بر تاسيس يك دولت يهودي ارائه داد كه در ضمن از منافع انگلستان هم در منطقه پاسداري كند از اين رو در سال 1294-شمسي (برابر با 1924 -م) طرحي را در مورد آينده فلسطين به هيات وزيران مجلس بريتانيا داد و بلافاصله پيشنهاد ديگري را پيرامون تاسيس يك كشور يهودي در فلسطين به پارلمان انگلستان تقديم داشت. وي در آن پيشنهاد متذكر گرديد كه فلسطين به صورت كشور تحت الحمايه انگلستان درآيد تا يهوديان بتوانند به خريد زمين و بسط خاك و برپائي يهودي نشينان بپردازند. وي ضمنا خواستار الويت هائي براي مهاجرت يهوديان به فلسطين گرديد. ساموئل به علت داشتن خوي و منش صهيونيستي و استعماري بسيار قوي به عنوان اولين كميسر عالي انگلستان در فلسطين برگزيده شد.